خمینی(ره) برای قرار گرفتن در موزه هاست؟
امروز به من ماموریت سنگینی داده شد. بهم گفتن باید انباری خونه رو مرتب کنی.اولین کاری که کردم رفتم سراغ گنجه. هفت هشت سالی بود که درش باز نشده بود.گرد و غبار گنجه رو گرفتم و بعدش در اون رو باز کردم. تمام وسایل رو از گنجه آوردم بیرون تا تمیز کنم. واقعا چه چیزهایی ازش در آوردم . ترازوی قدیمی، گلابدون بی بی، قلیون بابا بزرگ، پوتین , و لباس های زمان جبهه بابا ، لباسهای پنج سالگیم و چیزهای پر خاطره دیگر.
اما میان این همه وسیله چشمم افتاد به یک لامپ چراغ خواب .لامپی که داخلش تمثال حضرت امام (ره) قرار گرفته شده بود و با روشن شدن چراغ، این تمثال هم روشن میشد. این لامپ مربوط به دهه شصت بود که برای نگه داشتن نام امام و ارزشهایشان نیز استفاده می شد.
همینطور که به این لامپ و تمثال نگاه میکردم در فکری عمیق فرو رفتم همه یاد و خاطره ها در ذهنم تداعی شد.اما یاد اتفاقاتی هم افتادم .حتک حرمت هایی که به امام(ره) از بدو انقلاب تا کنون شده بود.
نگاهی به گنجه کردم و گفتم:این تمثال امام که سهل است نمیگذاریم ارزشها و آرمانهای ایشان را در موزه یا گنجه قرار دهند.سریع این لامپ روبه اتاقم بردم گرد و غبارش رو گرفتم و به عنوان نماد توی اتاقم قرار دادم، تا همیشه جلوی چشمم باشه و بدونم همیشه و همه جا راه امام رو ادامه بدیم شعار پیرو خط امام را بیخودی و بیجهت ندهیم بلکه از عمق وجود تابع باشیم.



آهای معمار. مسجد بساز بفروش نیست!!!
اگه یادتون باشه مقاله ای با نام: آقا ببخشید اینجاها مسجد کجاست؟نوشتم. با این کارخواستم یکی از اشتباهات، در طراحی مساجد امروزی رو خدمتتون عرض کنم. اما در طراحی مساجد حال، اشتباهات زیادتری را مشاهده می کنیم، که خود بی حرمتی هاییست به این مکان مقدس و مشکلاتی را نیز برای نمازگزاران در بر دارد که برخی از آن را خدمتتان عرض کنم.اگر به مساجد قدیمی توجه کنیم میبینیم اکثر آنان فاقد مناره میباشند و یا تک منار بوده اند.خوب کاربرد مناره جهت اذان دادن و خبر دادن مطلبی خاص به اهالی شهر (در زمان گذشته ) بوده است ولی هم اکنون با وجود بلندگو کاربری مناره، فقط و فقط حکم تزیینی برای مسجد را دارد.
حتی در برخی از مساجد چندین مناره جهت تزیینات قرار میدهند.برخی اعتقاد دارند مناره سنبل مسجد و نشان دهنده آن است.

ولی وقتی این همه هزینه صرف آن مناره ها میشود و حتی از سادگی مسجد کاسته میگردد جایز است این همه مناره برای مسجد ساخته شود؟ پس بهتر است یک مناره برای سنبل و تزیین طراحی گردد نه دو تا و نه بیشتر.
درباره ساخت مغازه هایی که در کنار مساجد و وابسته به آن میسازند چندین نکته باید بگویم: این روزها مساجدی که میسازند،چه توسط بانی و چه توسط امور مساجد، چندین مغازه تجاری نیز در کنار آن طراحی میکنند که در مجموع کاری درست میباشد البته در صورتی که برخی اصول در آن رعایت شود، و در طراحی آن باید دقت شود مثلا طوری نباشد که کل نمای مسجد گرفته شود و دهانه مغازه ها بیشتر از مسجد باشد و کسی که برای نماز به مسجد می آید دم درب آن احساس کند اینجا مرکز تجاری است نه مسجد.

این مسئله را دقیقا میتوانیم در مساجدی که امروزه میسازند ببینیم حتی ورودی مغازه ها ابعادش بیشتر از ورودی و سردر مسجد است.
خیلی از مراجع تقلید اعتقاد دارند بانکها معاملاتی می کنند که برخی از سودهایش حکم حرام را دارد با این وجود صحیح نیست معمار سازنده برای مراکز تجاری مسجد، بانک طراحی کند، زیرا مساجدی هستند که در آن بانک ساخته می شود و اجاره یا هزینه فروش آن صرف مسجد میگردد!!!
اصلا به فرض که سود بانکها کاملا پاک و صحیح باشد این جنبه خوبی ندارد که بانک(چرک خانه) جزء املاک خانه خدا باشد

یادم می آید در گذشته یکی از علما و ائمه جمعه ، پس از اینکه فهمید بانکی که در نزدیکی مسجد جامع آن شهرستان است کابل تلگرافش از آسمان مسجد گذر کرده ،و دستور داد سیم را قطع کنند و از محلی دیگر عبور دهند،چه رسد به آنکه بانک وابسته به مسجد باشد.
ساخت ظاهری مساجد نباید از فرهنگ اسلامی و ایرانی خارج گردد مثلا مساجدی هستند که معماری آن برگرفته از شرق آسیا (پاکستان . هند و ....) میباشد و هیچ شباهتی به مساجد ایرانی ندارد.پس باید قبل از الگو برداری از این مساجد مطالعه کنیم و ببینیم اصل و ساختمایه این مساجد از کجا گرفته شده آیا از معابد هندی و یا ژاپنی گرفته شده؟از فرهنگ مسیحیت و صلیب گرفته شده؟ویا...؟. مسجد شاه فیصل پاکستان را برای شما مثال میزنیم. این مسجد طراحش شخصی به نام ((کنزو تانگه)) است که ئیده و سبکش را خواسته اسلامی طراحی کند ولی نفهمیدیم که چرا هر کسی که مسجد را میبیند، کلیسا یا معبد تصور میکند؟ شاید دلیل آن بی اطلاعی مردم از معماری است.شاید آنقدر مردم مساجد ایرانی و اسلامی دیده اند، که این نوع مساجد برایشان تازگی دارد.

مسجد شاه فیصل پاکستان
ولی در جواب شاید ها باید بگوییم مسجد مکانی است که با دیدن آن باید حس معنویت و روحانی را در مردم ایجاد کند باید حس سادگی و بی آلایشی در جسم و جان مردم ایجاد گردد، تا آماده عبادت و نیایش شوند. دلیل اصلی اینکه معماری ایرانی خیلی خوب در اسلام اجرا میگردد و جا گرفته همین است. زیرا 5 خصوصیت معماری ایرانی یعنی: 1- درون گرایی(حفظ کرامت و احترام به انسان).2پرهیز از بیهودگی.3-مردم واری(تبعیت از نیازها و ابعاد انسانی)4خود بسندگی(استفاده از مصالح بوم آورد).5-نیارش(فن اجرای ساختمان) مورد تایید اسلام میباشد و علمای اسلام هر جا معماری ایرانی را دیدند،معنویت را درک کردند.
پس از مسجد شاه فیصل پاکستان میتوان به غیر اسلامی بودن حجم آن اشاره کرد هر چند به گفته برخی از معماران که گفته اند آقای کنزو تانگه خواسته ئیده و کانسپت اسلامی (شتری که محل ساخت خانه پیامبر را نشان میدهد) را به تصویر بکشد اما باید ابتدا به فرهنگ و اعتقاد غیر اسلامی این معمار اشاره نمود و هدف و تفکر او از ساخت مسجد را عبادتگاه (هر عبادتگاهی) تصور کرده بدون اینکه نگاهی به تاریخ و مساجد اسلامی و ایرانی بیاندازد و کاملا به مسئله احاطه داشته باشد.

حزب اللهیها روزهای عادی کجا هستند؟!!!
وقتی نگاهی به گذشته میکنیم و شاهد راهپیماییها و شرکت در مراسمات مذهبی سیاسی کشور مان هستیم،مشاهده میکنیم جمع کثیری از افراد شرکت کننده در این مراسمات کسانی هستند که در سطح شهر به خصوص شهر تهران کمتر به چشممان می آیند. وقتی در تظاهرات 9 دی که حزب اللهیها ساندیس خور لقب گرفتند را ببینید، وقتی راهپیمایی همان سال در22 بهمن را به یاد آورید

این مسئله کاملا مشهود و عیان می باشد. اینها از کجا آمده اند؟!!!! چرا کمتر در سطح شهرمان این افراد را میبینیم؟ قبل از اینکه این جواب را بدهم یا کسی به این سئوال جوابی بدهد لازم است به اتفاقی مهم که در تاکسی برایم رخ داده بود را برای شما بازگو کنم:
پل گیشا 6.8.89 ساعت 3 بعد از ظهر
منتظر تاکسی بودم تا به سمت انقلاب بروم مدت زیادی نبود در انتظار بودم که یک ون جلوم ترمز زد که انقلاب میرفت
سوارشدم. کنارم جوونی نشسته بود. به محض دیدن من گفت: خدا رو شکر تو این شهر تهران چهره ای جدید دیدیم .
من نگاهی به جوون کردم مشخص بود از شهرستان اومده بود و معلوم بود یا برای کار اومده یا برای درس. ولی از لحن و چهرش فهمیدم شیشه خورده داره . گفتم منظورت از جدید چیه؟ منظورت کیه؟
جوون باز گفت یعنی تیپ مثل شما خیلی کم هستن. کم تو تهران این جور قیافه ها میبینم، ریش بذارن از نظام حمایت کنن و......
منم که از این حرف جا خوردم ،تو فکر رفتم. تو ذهنم نگاهی کلی به سیمای شهر انداختم و مرور کردم دیدم راست میگه همینطوره نگاهی به پارکها کردم دیدم حزب اللهی پیدا نمیشه نگاهی به پاساژها کردم دیدم نه، موردی نمیبینم. نگاهی به مراکز تفریحی کردم و دیدم نه.
اما یاد راهپیماییها و نمازهای جمعه وهیئات مذهبی افتادم و به جوون گفتم:
میخوای تیپ مثل ماهارو ببینی؟ برو عکسها و فیلمهای راهپیماییها رو ببین به وجود ما پی خواهی برد. میخوای جمعیت رو ببینی برو جمعه ها دانشگاه تهران تا نماز جمعه تهران رو ببینی وهمچنین هیئت های حاج منصور تو مسجد ارک تا از دیدن ما خسته شی و یا منتظر راهپیمایی میلیونی ماها باش تا دلت برا جوونای ژیگول پیگول تنگ بشه.
این قسمتی از صحبتهای من با یه آدم مخالف بود که برای شما نوشتم. این بحث با اون جوون هر چند خیلی کوتاه بود و فرد خودش رو خیلی زود جمع و جور کرد ولی یه حقیقتی رو باید قبول کرد که جوون مخالف به اون اشاره کرد و من در اینجا به اون اعتراف میکنم:
واقعا این امت حزب الله در طول روز کجا هستند؟ چرا در پارکها انگشت شماری از مذهبیها حضور دارند؟چرا در پاساژهای تجاری حضوری از آنها نمیبینیم و چرا...؟
اگه به زندگی یکی مثل خودمون نگاهی بیندازیم و ا زصبح تا شب اون رو مرور کنیم خواهیم دید از خواب که بیدار میشیم بعد نماز صبح نمیخوابیم تا بین الطلوعین بتونیم قرآنی تلاوت کنیم و سپس آماده میشیم برای کار و ساعت 4 که از سر کار بر میگردیم استراحتی میکنیم و بعدش خودمون رو برای نماز عشا آماده میکنیم بعد نماز یکی دو ساعت مناجات خانوادگی و سپس اگه نیاز باشه مطالعه میکنیم و بعد تلویزیون رو روشن میکنیم وشروع به دیدن اخبار و دیدن سریال مشغول میشیم بعد از اون هم میگیریم میخوابیم تا روز از نو و روزی از نو.
اگه بخواهیم پاساژی بریم چه برای خرید و چه برای نمایش سریع میریم پاساژ مهستان رو انتخاب میکنیم و سی دی های مذهبی و مداحی میخریم و سریع برمیگردیم خونمون تا فساد چون خرچنگی ما رو نگیره.

اگه جایی برای تفریح بخواهیم بریم، به دلیل وضع بد جامعه و برا اینکه فساد ماهارو چون مار افعی نبلعه،با بچه مون میریم حیاط خونمون تا اونجا به دوراز هرگونه فساد تفریح و استراحتی سالم داشته باشند . برا اینکه بخواهیم سفارش پیامبر رو درباره ورزش شنا عملی کنیم، تو همون حیاط یه لگن بزرگ آب میکنیم و میریم تو لگن!!! و همونجا به بچمون شنا یاد میدیم برا اینکه رفقامون رو ببینیم با هم تو پایگاه بسیج قرار میذازیم. و دیگر هیچ
حالا فهمیدید چرا مخالفان همیشه میگن راهپیماییهای سیاسی مذهبی در تهران دروغه؟
فهمیدید چرا میگن:اینها از شهرستانها اتوبوس اتوبوس آدم میارن تا در راهپیماییها شرکت کنن؟
و ادعا میکنن در عکسهای راهپیماییها با فوتوشاپ آدم میسازند؟
این ایرادی بزرگ است که همه ما دچار آن شده ایم و و دچارش هستیم و باید قبول کنیم اگر دشمن تعداد ما را کم جلوه میدهد ایراد از خودمان است. وقتی استکبار در راهپیماییها، جمعیت میلیونی را میبیند آن را لشکر کشی از شهرهای دیگر به تهران آن هم برای خوردن ساندیس جلوه میدهد.
همه گول این را خورده ایم که به پارکها نرویم چون در آن فساد است به پاساژها نرویم چون در آن دختر بازی میشود به استخر نرویم چون.....
همینجا یاد سخنرانی حجت الاسلام قرائتی در مسجدالنبی شهرک قدس در سال 1375 افتادم که میگفت: باید حز ب اللهیا خودشون رو در معرض دید قرار بدهند حتی ایشان میگفتند باید دیوار مسجد شیشه ای باشد تا از بیرون به نماز خواندن تظاهر شود چطور زنی که آرایش میکند خود را در معرض دید قرار میدهد چطور کفش را در پشت ویترین مغازه ها در معرض دید قرار میدهند ما هم باید خودمان را در معرض دید قرار دهیم.
این سخنان آقای قرائتی درباره تظاهر به نماز بود که ما میتوانیم آن را در همین راستا برای امور دیگر اجرا کنیم و فقط برای تظاهر آماده راهپیمایی سیاسی مذهبی، نباشیم بلکه حضور خود را در پارکها، سطح شهر، پاساژها،اماکن دیدنی-تاریخی،تفریحی و.. نشان دهیم، تا کسی دیگر نگوید در تهران آدم مذهبی نیست. دیگر کسی نگوید حزب اللهیا افسرده هستند و گوشه خانه هایشان مینشینند.و از همه مهمتر کسی نپرسد حزب اللهیها روزهای عادی کجا هستند؟!!!
فاش کردن وزیر های مدرک جعلی
سوار بر تاکسی بودم و داشتم به سمت پارک وی میرفتم آقای راننده هم که جوونی هم سن و سال خود من بود یه آهنگ dj گذاشته بود (دیگه از باند ماشین راننده های الان، صدایی از جواد یساری و خواننده های مَشت بلند نمیسشه) خلاصه از این آدمایی بود که اهل بزن و بکوب الکی و شادی های توهم زا بود.
بعد از مدتی به پارک وی رسیدم و میخواستم سوار اتوبوس بشم که ناگهان توجهم به اتوبوسی دیگر جلب شد که توش پر از بچه مدرسه ای بود.آخه اون ساعت از مدرسه تعطیل میشدن . اونا تو اتوبوس به سر و کله هم میزدن .چی کار میشه کرد از مدرسه تعطیل شدن و میخواستن یه جوری خودشون رو ارضاء کنن ولی چند لحظه بعد یه کار عجیبی ازشون دیدم.
برای خواندن کامل مطالب روی قسمت ادامه مطالب که بعد از تصویر زیر قرار گرفته است کلیک نمایید.

خانم میترا حجار به جمهوری اسلامی ایران خوش آمدید!
این مطلب طنز نیست و از وبلاگ غریو دل به آدرس http://www.ghariv65.blogfa.com خدمتتان ارائه میگردد:

چندی پیش متوجه شدیم میترا حجار از هنرمندان خبره کشورمان پس از سه سال دوری از دوربین های جمهوری اسلامی ایران و مأنوس شدن با دوربین های امریکا و حضور در جشنواره لس آنجلس با بدن نیمه برهنه، دوباره به ایران بازگشت و در سریال "گمشده" در شبکه یک سیما با حجاب کاملا اسلامی به ادامه هنر نمایی هایش پرداخت، جا دارد اینجا یک دست مریزاد اساسی به مسئولین محترم بگوییم چرا که به نحو احسنت از او استقبال نمودند!
آقا ببخشید اینجاها مسجد کجاست؟
دو روز پیش چند کوچه پایین تر از مسجد داشتم با یکی از رفیقام، باموتور میرفتیم به سمت مسجد، ناگهان کلاهی که همیشه به سر داشتم ودر همه فصل سال رو سرم هست افتاد رو زمین. به دوستم گفتم صبر کن کلاهم رو بردارم اونم ایستاد و من رفتم چند متری عقب تر کلاهم رو برداشتم همین که میخواستم سوار موتور بشم یه آقایی اتو کرده و زیر ابرو برداشته ، سوسول گونه، که سوار یدونه از این ماشینای توییتای شاسی بلند نمیدونم چی بود، سراسیمه جلوم ترمز زد.
این آقا ظاهرش از اون آدمایی بود که چشم دیدن ما ریشوهارو نداشت خلاصه...... بود( استغفر الله)
به ما سلام کرد و گفت ببخشید اینجاها مسجد کجاست؟ منم آدرس مسجدمون رو دادم و گفتم :این کوچه نه کوچه بعدی، کوچه هشتمه انتهاش مسجده.
اون هم تشکر کرد و سریع رفت.اما من کمی فکر کردم و به امین گفتم حال کردی!! باز بگو همشون بد هستن آره داداش این تریپا هم هستن که نماز خون باشن و اول وقت بخونن ما داریم از قافله جا میمونیم.
خلاصه به درب پشتی مسجد رسیدیم. ازموتور پیاده شدیم و از راه رفتیم به سمت سرویسهای بهداشتی.همین که دم درب ورودی سرویس رفتیم، من همون آقا رو دیدم که با حالتی آرام و رنگ و رویی باز از سرویس خارج شد و از درب مسجد بیرون رفت من و دوستم که شاهد این قضیه بودیم به هم نگاهی کردیم اندکی بعد بمب خنده رو راه انداختیم طوری که کسانی که اونجا بودن توجهشان به ما جلب شد.
اما حرف من این نبود که چرا اینا نماز نمیخونن (اصلا به من چه!! اگه سیم طرف وصل باشه اون دنیا باید جوابگو باشم) اصلا هم به تیپ و ظاهر اون و اعتقاداتش کاری ندارم اما یه نکته تو حرفای این آقا وجود داره که بر میگرده به معمار بعضی از مساجد و فرهنگ غلطی که جا افتاده و اون سئوالی بود که اولش از من پرسید(آقا اینجاها مسجد کجاست ؟) یعنی هر کسی که تو خیابون دستشوییش میگیره این سئوال رو میپرسه.
مابین این حرفها که دارم میگم خودبه خود یاد سخنرانی حاج آقا قرائتی افتادم که فرمودند: ورودی سرویس مساجد باید به بیرون مسجد باز باشد تا به نیت رفتن به دستشویی وارد این مکان مقدس نشوند.
خوب بعضی از مساجدی که مهندسین آن قبل ساخت مسجد مطالعه دینی در این رابطه نمیکنن و یا با علمای دینی در ارتباط نیستند با این موارد روبرو می شود.
این مسئله در مساجد قدیمی بیشتر رعایت میشود تا مساجد حال و باید به معماران صد سال پیش و خیلی قبلتر آن آفرین گفت که حرمت این مکان مقدس را بیشتر از معماران حال حاضر نگه داشته اند و بعضی از مساجد هم جزء فرهنگ بساز و بفروش بعضی از مهندسا شده و قربانی این معزل ساختمان سازی گردیده . فلذا اینهاست........
چاشنی تاس کباب
خوب جواب این سوالات خیلی واضحه وقتی فتنه گرا بعضیاشون دست بردار نیستن نمیشه اونا رو به سخره نگرفت و باید ادامه داد اما قبوله طعم تاس کبابم یکنواخت شده حالا کمی باید به دست پختم چاشنی بزنم تا خیلی مَشت بشه امیدوارم که دیگه کسی به غیر از جنبش سبزیها از تاس کبابم انتقاد نکنه.
علائم خطر

خیلی هم به میدون آزادی ننازیم!!!!!

المان میدان آزادی قبل از انقلاب توسط معماری به نام حسین امانت طراحی گردید که به عنوان نماد شهری شناخته شد اما نکات قابل توجهی می توان در آن دریافت که بعد از آن شاید کمتر به این میدان افتخار کنیم یکی از این نکات 9 پنجره ای است که در این طرح در قسمت تاج آن قرار دارد. این فاجعه یعنی 9 پنجره کاملا ضد اسلامی است زیرا عدد 9 عدد مقدس بهائیت می باشد و از آنجائی که حسین امانت به این نکته اشاره کرده و خود فرقه ذاله و دروغین بهائیت را پذیرفته در این بنا هم امام زمان (عج) را انکار می نماید.
از نکات مهم دیگر که شاید کمتر کسی به آن پی می برد قوس های نمای اصلی بنا است .اگر به دهانه این بنا توجه کنید.دو نوع قوس را مشاهده مینمایید قوس بالایی که به قوس شاخ بزی معروف است یک قوس اسلامی است و قوس پایینی آن قوسی مربوط به قبل از اسلام است که به صورت منحنی(بیضوی) و به قوس ساسانی شهرت دارد .پایین بودن قوس ساسانی و بالا بودن قوس اسلامی به این دلیل نیست که معمار خواسته برتری اسلام از قبل خود را نشان دهد .بلکه خواسته بگوید ساسانی زیر بنا واساس و پایه است که هویت و اصالت دارد واز اسلام برتر است . و اصالت اسلام است
واین را همه معماران ضد اسلامی قبول دارند.

حالا به سردر دانشگاه علم وصنعت توجه نمایید این سردر چند سالی بیش نیست که طراحی گردیده و آن جوابیه میدان آزادی است و دقیقا عکس میدان آزادی طراحی شده.و قوس اسلامی را زیر قوس ساسانی آورده و پایه زندگی ایرانی را اسلام بیان کرده، البته ما سنن گذشته خود را انکار نمی کنیم و بعضی از آنها را باانطباق با اسلام انجام می دهیم مانند سفره هفت سین که کنار آن قرآن می گذاریم و پای هفت سین مقلب القلوب می خوانیم اما 9 پنجره میدان آزادی و نشان دادن دو نوع قوس خواسته در این اثر اسلام را زیر سئوال ببرد. با معماری می توان فرهنگ و مذهبی را تغییر داد بدون آنکه کمتر کسی متوجه شود .فلذا اینهاست!!!!!!!!!
نظر شما درباره میدان آزادی چیست؟
قضیه غیر فلسفی تاس کباب
من در رشته معماری درس میخوندم میخواستم طرح یک پردیس سینمایی
بزنم باتوجه به اینکه استاد ازم کانسپت (ایده )میخواست و من هم به کانسپت عقیده نداشتم و میگفتم کانسپت برا قرن بیستمه و الان به طرح داخلی وحجم پروسه ای اهمیت میدن ، بدون در نظر گرفتن ایده یک حجم
درآوردم بعد پلانش رو طراحی کردم
نماش نمایی بود از چند نوع سنگ مدل پنجره هاش 4،5 نوع بود و .... بعدش گفتم بذار یه فلسفه بافیی کنم و یه کانسپتی هم برا طرحم ببافم تا استاد پیله نکنه که کانسپتت چی بود.(هر چند کانسپت رو باید اول
در نظر بگیریم بعد طراحی رو)
با توجه به نمای پنجره حجم وپلان که همه چیز قاتی بود گفتم یه کانسپتبیشتر نمیشه داد و اون چیزی نبود جز تاس کباب از اون جایی که تاس کباب توش هر چیزی مثل آلو سیب زمینی گوشت و سبزی و هویچ و هزار و صد نوع چیز دیگه هست من هم این ئیده رو رو طرحم گذاشتم (یعنی تاس کباب)
روز ارائه
فرا رسید گفتم خدا نکنه استاد بپرسه کانسپتم چی بود چون نمیتونم بهش بگم ایدم تاس کبابه خوب معلوم بود اینجا دیگه نمیشد مسخره بازی کنم چون استاد عصبانی میشد هرچند استادی بود
شوخ تر از خودم و فکر بازی داشت اما بی احترامی رو قبول نمیکرد
استاد کارای بچه هارو میدید ودونه دونه صداشون میزد، بیان تو اتاق ارائه، تا درباره کاراشون توضیح بدن. نفر اول که کارش رو ارائه داد و از طرحش دفاع کرد همین که ا ومد بیرون بهش گفتم :ببینم از کانسپت پرسید؟ اون هم گفت نه بابا فقط رو پلانمخیلی کلیک کرد. من هم با خوشحالی منتظر ماندم تا نوبتم بشه
دقایقی بعد استاد صدام زد و گفت هادی خان بیا ببینم. من هم سینه سپر کردم و با ادعای تمام رفتم تو اتاق
استاد گفت هادی چون پلانت مشکلی نداره ازش چیزی نمیگم اما حجم بیرونیت یه جوریه! پنجره هات! نما ! وکلا همشون مثل تاس کبابن !!! ایدت چی بوده؟!
من تا اسم تاس کباب رو از دهن استاد شنیدم چشمام گرد شد و متعجب متعجب. خلاصه عامیانه تر بگم : کرک و پرم ریخت که این خدا بیامورز از کجا فهمید چقدر تیزه به قول خودم فکر بازی داره ها.
چند لحظه بعد خودم رو جمع و جور کردم و انگار نه انگار که اتفاق عجیبی افتاده خیلی طبیعی گفتم خوب استاد من هم میدونم ئیده من همین تاس کباب بود مگه خودتون نگفتید کانسپتتون هر چی عشقتونه کار کنید منم ئیدم تاس کبابه . مگه نگفتید تو معماری دموکراسی کامله من هم ئیدم تاس کبابه
استاد گفت خدایی؟ ئیدت همینه؟!! قسم میخوری؟
منم گفتم قسم میخورم همینه (اما با خودم حیرت زده شدم از این هوش و تیزی وطرز تفکر استاد ) ولی به رو نمی آوردم میدونستم استاد هم از حرف من گیج وسر در گم شده بود لحظه ای تو فکر رفت اما سر در گمیش تو صورتش مشخص بود چند لحظه بعد گفت امان از دست توای هادی خان!!! برو بیرون تا نمرت رو بدم
من هم باز با سینه ای سپر کرده رفتم بیرون طوری که استاد به متوقع بودن من و درخواست نمره بالای من ازش ، پی ببره.
نوبت خوندن نمره ها شد استاد اول از نمره های پایین شروع کرد به بالا 14- 16- 16/5-17-17 و... هرچی اسمارو میخوند من خوشحالتر میشدم میدونستم نمرم از از خونده شده ها بیشتره .
بعد از نمره 18، قند تو دلم آب شد چون استاد با نگاهی که به من دوخته بود ،فهمیدم نمره من رو میخواد بگه منتظر بودم که بگه اما با خنده وبا صدایی بلند گفت: تاس کباب شده 18.25 همه بچه ها با خنده ولی مبهوت گفتن تاس کباب؟! تاس کباب دیگه کیه من هم بلند با خوشحالی گفتم : ایول تاس کباب دمش گرم تاس کباب ایول استاد تاس کباب الحق که نمرش حقشه !!

